اگر «بینا و بصیر» باشیم و باور کنیم جبهه و دفاع مقدس؛ «مکان و زمان» نیست بلکه «عبرت و تربیت» است؛ می بینیم زائر خانه مشق عشق انقلاب همانند طائری قدسی خواهد شد.
بسـم رب الشـهـداء و الصدیقیــن
از جنس دل حرف زدن و نوشتن در مورد دفاع مقدس را فقط باید با این مطلع و این چنین شروع کرد که «یادشان بخیر»؛ یاد روسفیدانی که قلبشان را به خوبی به انقلاب و انقلاب شان را با مکتب حسین(ع) عجین نموده بودند. یاد عزیزانی بخیر که امروز بیش از آن که در میان ما «غریب» باشند «قریبند»! و باید تاسف خورد برای کسانی که «ذکر این قریبان شاهد»را «تحجر» می دانند باید بگویم که ذکر حماسهسازان دفاع مقدس تنها «یک نام، یک خاطره و عنوان یک دوران» نیست بلکه تعریف خانه مشقی است که در آن شورآفرینان «معلم ولایتپذیری و عقلانیتباوری توام با عشق» و «مدرس تزِ کارآمدی حکومت اسلامی» و «تربیت گر بزرگِ لحظهشناسی و عمل بجا و به موقع در بزنگاههای تاریخی» هستند و پیروان این استادان بصورت تضمینی، مدرک«اثبات کارآمدی دین در اداره جامعه»را در همیشه تاریخ اخذ میکنند.
همیشه در درون خودم برای پاسخ به این سئوال که نیت و همت برای ایجاد باغ موزه دفاع مقدس چه باید باشد؛ به یک پاسخ واحدی ختم میشد و آن جای خالی «خانه مشق عشق انقلاب» با «اساتید مجربِ» شهادت و «مجنون نیایش، نه نمایش» در برهه های گوناگون برای تمامی نسلهای مختلف بود.
باغ موزه دفاع مقدس با دغدغهای به نام لزوم وجود خانه مشق عشق انقلاب شکل گرفت و بازدید کننده آن حتما به این مقصود خواهد رسید که در این مکان «زائر مکتب حسین(ع)،انقلاب و دفاع مقدس است و نه گردشگر» و در پایان سیر و سیاحتش درک خواهد کرد که «زمان در انقلاب سرمایه است» و همچنین به «فهمی مناسب از ارزش لحظات و اهمیت عملکردهای همه ما در هر زمان از انقلاب» میرسد و در ذهنش این انگاره، جای ثابتی پیدا خواهد کرد که «هر دوره و هر لحظه انقلاب»، از «منطق و خرد خاصی» پیروی می کند و اساتید زیبا سیرت و خوب صورت چون شهدا از بهترین لحظه شناسان ایمان دینی و خرد تمدنی ما بودند.
باغ موزه دفاع مقدس «نقطه روشن برملاشدن قرابت انسان با خدا» است؛ چرا که آنجا، نه فقط «قصه تاریخ» است، نه تنها «نقشهخوانی جغرافیا» و نه «روایت صرف حادثهها»، بلکه گسترهای است به نام «درس دیانت و ولایت» که باید «ترجمان سطر سطر انقلاب» باشد و عاملی برای کوتاهکردن فاصله فرهنگ عاشوراو دفاع مقدس با زندگی دهه چهارمی ما.
چیدمان مفهومی خانه مشق عشق انقلاب این نکته را دائما متذکر است که «عاشورا» دیگر «دهم» و دفاع مقدس ما که منبعثی از آن است «وهم» نیست؛ «آغاز و انجام» است؛ زمان نیست؛ «بستر زمانه» و «فرهنگ» و «اصالت» است؛ «عاشورا و انقلاب و دفاع مقدس»، «تداوم رسالت انسان در پهنه خلقت» است و از این منظر این مکان طنینانداز بوی «ایثار و جهاد و معنویت» در شهر، شهروندان و شهرداری میباشد.
آنانی که مکتب حسین(ع)، انقلاب و دفاع مقدس را از پشت عینک «غبار گرفته فتنه و انحراف» نگاه می کنند و با «عقل دکارتی»، نصرتها و سنت شکستها را تفسیر می کنند و «مرز شعورشان»، محدود به «خطکشی مرزها و سانتکردن نقشههاست»؛ باید بدانند که این خانه، قصه نبردی هشت ساله را برایشان روایت خواهد کرد که جنگ فقط و فقط و منحصر بر سر آب و خاک نبود بلکه جبهههای نبرد حق علیه باطل، کربلای دوم همه دینداران بود و این پیام را در تصاویر مفهومی در جای جای آن نظاره خواهند کرد و دلیرمردان عرصههای نبردی که «هستی را در نیستی» یافتند و زمان و مکان را حسینی و کربلایی تعریف و تبیین میکردند که «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.»
زائر خانه مشق عشق انقلاب بصیر می شود وقتی که میبیند خمینی راحل و یارانش بیشتر اهل دعا بودند تا ادعا. آری؛ اگر «بینا و بصیر» باشیم و باور کنیم جبهه و دفاع مقدس؛ «مکان و زمان» نیست بلکه «عبرت و تربیت» است؛ می بینیم زائر خانه مشق عشق انقلاب همانند طائری قدسی خواهد شد به دور غریبان قریب در تاریخ زیستی ما و به آسانی خواهد پذیرفت که هماکنون در کجای تاریخ انقلاب اسلامی ایستاده است و باید چگونه «بهترین لحظهشناس و بهترین مهندس عملکرد خود ذیل دیانت، ولایت و عقلانیت» در لحظات خطیر باشد و چطور با «درکی درست» از منطق هر لحظه انقلاب، «عملکردی متناسب با آن» داشته باشد و نگذارد کاستیهای اقتصادی و یا ناراستی های سیاسی، طعم زندگی در ذیل پرچم جمهوری توام با اسلامیت را در کام مردم تلخ نماید.
باید در اینجا نکته ای برآمده از اعماق دل را بگویم؛ و آن این است اگر با توجه معطوف به تعبد و تعقل به تصاویر شهیدان کاظمی، همت، شوشتری، زینالدین و… و همه همسنگران شهید نگاه کنید در عمق نگاهشان یک پیام را که با فریاد سر می دهند را خواهید یافت که میگویند «امروز، روز لحظهشناسی است نه فرصتطلبی سیاسی» و اگر مبنای مواجهه شما زائران خانه مشق عشق انقلاب با انقلاب تان به مانند برخی از کسانی که در سپاه اسلام حضور داشتند، وسوسه غنیمت نام و نان باشد، آیا در بهترین حالت متصوره سرنوشتی نیکوتر از سرنوشت سپاه اسلام در جنگ اُحد انتظارتان را میکشد؟
آری تمام کسانی که می خواهند از دام وسوسه غنمیت نان و نام رهیده شوند باید در لحظات انقلابی خود این سئوال را در ذهن خویش تکرار کنند که «باید بشوم» و «باید بشود»؛ تا آنها هم دچار سرنوشت تلخ عبرت آموز جنگ اُحد به عنوان نمادی از تسلیمشدن به وسوسه غنیمت نان و نام نباشد؛
آنچه که همه ما نیاز داریم این است دعا کنیم که این تصویر امیدبخش برای همه بازماندگان و همچنین آیندگان نصیب شود که همیشه راه برای آسمانشدنی باز است.
وما توفیقی إلا بالله علیه توکلت و إلیه انیب.
نظرات شما عزیزان: